آدمها به همان اندازه که نیاز به محبت دارند نیاز به محبت کردن هم دارند.. همان اندازه که محتاج دوست داشته شدن هستند به دوست داشتن هم محتاجند.. به اندازه ای که نیاز به تکیه کردن دارند به تکیهگاه شدن نیاز دارند..
آدمها به همان اندازه که به دریافت محتاجند به بخشش، به دادن هم نیاز دارند..
اینجا هم تعادل.. مثل همه جای زندگی.. تعادل بین دریافت و بخشش.. آدمهایی که مهربانی میکنند و ظرفیت پذیرش مهربانی دارند..
آدمهایی که بیشتر میبخشند بدون آنکه دریافت کنند، از خود مایه میگذارند. تمام آنچه را دارند به نوعی نثار میکنند بیآنکه چیزی از کسی طلب کنند و یا بپذیرند و بتوانند بپذیرند. اینان موجوداتی میشوند تهی..درون خود را خالی میکنند و به دیگران میدهند.. بی آنکه چیزی را جایگزین کنند.. در آخر خسته از بخشیدن به جام تهی خود نگاه میکنند..
آنانکه بیشتر دریافت میکنند بیآنکه ببخشند، خودخواهانی که دیگران تنها زاده شده اند که تأمین کننده ی آنها باشند.. انگلهایی که تنها با دریافت از دیگران زنده اند.. تنها می گیرند.. اینها نیز تهی می شوند اما به گونه ای دیگر!
دستهی اول عاشقانی میشوند بدون ظرفیت دوست داشته شدن، محبت را پس می زنند و یا خود را لایق آن نمیدانند مهربانانی که دیگران بخشیدن را وظیفه شان میدانند و دسته ی دوم معشوقانی که هیچگاه عاشق شدن نمیآموزند.. موجوداتی که تنها محبت را دریافت میکنند و هیچگاه طعم محبت کردن و مهربانی را نمی چشند.. محبت را دریغ میکنند و دیگران را لایق محبت نمی دانند..
آدمها به محبت نیاز دارند و به همان میزان به محبت کردن..
انکار نکنیم نیازمان را.. محبت کنیم و محبت دیگران را بپذیریم..